راهیانه (RAHIYANE)

ادبی
راهیانه (RAHIYANE)

بر آنم که همه‌ی آفریده‌های راهی را از شعر، داستان، کاریکلماتور, مقاله، نقد، تحقیق و تک‌نگاری گرد آورم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۹۲ مطلب با موضوع «شعر کلاسیک» ثبت شده است

۰۵
مرداد

 جمیلان‌ طریقت‌

جمیلان‌ طریقت‌ بین‌ که‌ بی‌مانند می‌مانند

حسودان‌ شریعت‌ را چو می‌رانند میرانند

بگو با خصم‌ اگر ما بر سر داریم‌ سرداریم‌

بگو آنان‌ که‌ با ما مرد میدانند می‌دانند

عطش‌ ما را و رندان‌ چون‌ سر آبند سیرابند

غرض‌ این‌ بی‌دلان‌ هرچند سیرانند اسیرانند

فقیران‌ بین‌ که‌ تا آن‌ گه‌ که‌ نا دارند نادارند

در این‌ میدان‌ و در این‌ رزم‌ گردانند اگر دانند

غنای‌ ما ببین‌ با آن‌ که‌ ناداریم‌ نا داریم‌

ولی‌ آنان‌ همه‌ صاحب‌منالانند و نالانند

به‌ بخشایش‌ ز رندان‌ گرچه‌ درویشیم‌ در پیشیم‌

به‌ عکس‌ آنان‌ خداوندان‌ دیوانند و دیوانند

ستم‌ از خوب‌رویان‌ است‌ مأمورند و معذورند

شراب‌ از دست‌ ما هرچند مستانند مستانند

اگر دور از بساط‌ عیش‌ دل‌داریم‌ دل‌ داریم‌

رقیبان‌ هم‌ اگر بنشسته‌ بر خوانند ستخوانند

زبان‌ الکن‌ ما را چو گویایند گوی‌ آیند

قرار از ما اگر طفل‌ دبستانند بستانند

شراب‌ لعل‌ محجوب‌ تو یاقوت‌ است‌ یا قوت‌ است‌

خماران‌ سر کوی‌ تو جانانند یا جانند

من‌ و راهی‌ و ساقی‌ گرچه‌ تن‌هاییم‌ تنهاییم‌

می‌و میخانه‌ و خم‌ هم‌ خروشانند و جوشانند

محمّد مستقیمی - راهی

  • محمد مستقیمی، راهی
۰۵
مرداد

 کیمیای‌ سعادت‌

دلی‌ که‌ عشق‌ جمالت‌ عجین‌ به‌ دم‌ دارد؛

به‌جز فراِ رخت‌ در جهان‌ چه‌ غم‌ دارد؟

چو کیمیای‌ سعادت‌ غبار کوی‌ تو بود؛

غنای‌ خاک‌نشینان‌ دگر چه‌ کم‌ دارد؟

بگو به‌ سایل‌ نادان‌ به‌ کوی‌ غیر مگرد

گدای‌ کوی‌ تو دامن‌ پر از درم‌ دارد

ببین‌ که‌ دامن‌ ناپاک‌ خرقة‌ سالوس‌

به‌جزتری‌ ریا از نفاق نم‌ دارد

ز بار منّت‌ دونان‌ نه‌ پشت‌ من‌ تا شد

ز ثقل‌ آن‌ کمر روزگار خم‌ دارد

ز ناله‌ از نی‌ بشکسته‌ نای‌ من‌ کم‌ نیست‌

ببین‌ نوای‌ فراقت‌ چه‌ زیر و بم‌ دارد

سراب‌ دشت‌ ریا دل‌ نمی‌برد از ما

اگر چه‌ وسعت‌ آن‌ جلوه‌ای‌ چو یم‌ دارد

بیا که‌ راهی‌ دل‌خسته‌ گرچه‌ محتضر است‌

برای‌ وصل‌ جمالت‌ امید هم‌ دارد

محمّد مستقیمی - راهی

  • محمد مستقیمی، راهی