مادر مهربان
بر سنگ مزار دولت
ای خاک ز آب هم روانتر شدهای
با دولت پیر ما جوان تر شدهای
تا مادر مهربان ما را بردی
ای خاک چقدر مهربانتر شده ای
محمد مستقیمی – راهی
مادر مهربان
بر سنگ مزار دولت
ای خاک ز آب هم روانتر شدهای
با دولت پیر ما جوان تر شدهای
تا مادر مهربان ما را بردی
ای خاک چقدر مهربانتر شده ای
محمد مستقیمی – راهی
دولت بیدار
در سوگ مادر همسر و دختر عمویم دولت سرودم
دریغا دولت بیدار ما رفت
از این جا پر کشید و تا خدا رفت
چو دل در سینه می دانم چرا بود
چو بخت از سر نمی دانم چرا رفت
چنان مهتاب بود و بیصدا بود
چنان خورشید رفت و بیصدا رفت
دل بیگانه بر من سوخت آنگاه
که بشنید از برم آن آشنا رفت
شب من روشنی از مهر او داشت
سیه شد روز تا آن روشنا رفت
در این دنیای وانفسا نگنجید
فرشته بود چون تا کبریا رفت
محمد مستقیمی – راهی
گریهی آسمان
بر مزار دختر نوجوان مجید همایونی
من نو گلی در چنگ توفان بهارم
چون صد خزان پژمردگی در سینه دارم
در کودکی رفت از سر من دست بابا
در نوجوانی کرد بیماری شکارم
هرگز نبود و نیست چتری بر سر من
تا آسمان گرید همیشه بر مزارم
محمد مستقیمی – راهی