یاسین
با وعدهی جنت نتوانی ای شیخ!
ما را به سبیل خود کشانی ای شیخ!
عیسیصفتانیم و خراباتنشین
یاسین تو به گوش خر چه خوانی ای شیخ!
محمّد مستقیمی - راهی
یاسین
با وعدهی جنت نتوانی ای شیخ!
ما را به سبیل خود کشانی ای شیخ!
عیسیصفتانیم و خراباتنشین
یاسین تو به گوش خر چه خوانی ای شیخ!
محمّد مستقیمی - راهی
شترسواری
بیهوده سر موعظه داری ای شیخ!
ما نشئهی جام و تو خماری ای شیخ!
تزویر تو روشن است ما را تا چند
با پشت دوتا شترسواری ای شیخ!
محمّد مستقیمی - راهی
شیخ و شاه و شحنه
گر شاه به زر مرا فریبد غم نیست
گر شحنه به زور ره زند باکم نیست
گر شیخ به تزویر کند گمراهم
ایمان به تو هست پس مرا ماتم نیست
محمّد مستقیمی - راهی
نامهسیاه
یارب به نوای نی مستانم بخش
بر درد دل هزاردستانم بخش
من نامهسیاه و تو کریمی یارب!
بر صدق و صفای میپرستانم بخش
محمّد مستقیمی - راهی
خراباتنشین
ما بادهکشانیم و خراباتنشین
مظلوم زمانهایم در روی زمین
گر وعدهی حق سیادت ماست ولی
تا دور به ما رسد نگون گشته نگین
محمّد مستقیمی - راهی
طبع ناموزون
گفتم دل و چشم من تو دانی چون است
گفتی که یکی خون و یکی جیحون است
در نظم چو قامتت قیامت گفتم
گفتی چه کنم طبع تو ناموزون است
محمّد مستقیمی - راهی
بیصبر و قرار
گفتم چشمت گفت خمارش بنگر
گفتم زلفت گفت چو مارش بنگر
گفتم دل عاشقان رویت گفتا
کمحوصله بیصبر و قرارش بنگر
محمّد مستقیمی - راهی
بادیهی عشق
در بادیهی عشق چو مجنون رفتن
بیگانه شدن ز خویش و بیرون رفتن
تنها ره توفیق همین است همین
از خاک برون آمده در خون رفتن
محمّد مستقیمی - راهی
صیّادان
شیخ و شه و شاب وشحنه در روی زمین
صیّادانند جمله ما را به کمین
یارب! تو به ما گذار شرّ شیطان
ما را برهان ز شرّ هم آن و هم این
محمّد مستقیمی - راهی
جهانی
گفتم صنما نشان کوی تو کجاست
گفتا چو جهانیم سؤال تو خطاست
گفتم ز جهانیان بود نام و نشان
گفتا که مرا نشان جهان نام خداست
محمّد مستقیمی - راهی