۰۵
مرداد
کیمیای سعادت
دلی که عشق جمالت عجین به دم دارد؛
بهجز فراِ رخت در جهان چه غم دارد؟
چو کیمیای سعادت غبار کوی تو بود؛
غنای خاکنشینان دگر چه کم دارد؟
بگو به سایل نادان به کوی غیر مگرد
گدای کوی تو دامن پر از درم دارد
ببین که دامن ناپاک خرقة سالوس
بهجزتری ریا از نفاق نم دارد
ز بار منّت دونان نه پشت من تا شد
ز ثقل آن کمر روزگار خم دارد
ز ناله از نی بشکسته نای من کم نیست
ببین نوای فراقت چه زیر و بم دارد
سراب دشت ریا دل نمیبرد از ما
اگر چه وسعت آن جلوهای چو یم دارد
بیا که راهی دلخسته گرچه محتضر است
برای وصل جمالت امید هم دارد
محمّد مستقیمی - راهی